نوشته های احساسم
امشب بعدازمدت هااینجااومدم تاحرفای دلم روبنویسم
حرف هایی که خیلی دلم میخواست به همه بگم
حرف هایی که تپش های قلبموتندترمیکنه
وآرامش کم منوازم میدزده...
حرف هایی که هرچقدرکه زمان میگذره وکهنه ترمیشه بیشترآزارم میده
وبغض توی گلوموبیش ازپیش میکنه...
منم زندگی کردم
خیلی وقتاازخوشحالی داشتم بال درمی آوردم
وخیلی وقتاازناراحتی هرلحظه آرزوی مرگ میکردم
نیومدم این حرف هاروبزنم تاکسی نگران یاناراحت بشه
فقط خواستم ازهمه ی کسایی که توی این دنیای مجازی بی احساس احساساتم رودرک کردن وبه حرفام گوش دادن یاهمراهم بودن تابیشترازاین احساس تنهایی نکنم تشکرکنم
مطمئن باشیدبرای همه تون بهترین هارو آرزو میکنم
نظرات شما عزیزان:
برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم ...
اگر چه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن با تو نیستم ...
اگر چه صدایت دلم را می لرزاند
دوست دارم بدانی
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ، نگاهت می کنم ...
صدایت را می شنوم....
همیشه با منی
برچسبـهـ ـا :